یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
شنبه 4 آذر 1396برچسب:حَجَّةُ الإسلام, :: :: نويسنده : علی

حَجَّةُ الإسلام

حَجَّةُ الإسلام.
[ ح َج ج َ تُل اِ ] (ع، اِ مرکب)
اولین حجّ که بر مسلمان واجب است، در مقابل حجّ بالنّذر که وجوب آن بواسطۀ نذر است و مقابل حجّه های مکرّر که استحبابی انجام گیرد. (اصطلاح فقهی) و لایجب فی الشّرع إلّا مرّة واحدة و هي حجّة الإسلام (شرایع الإسلام اوّل کتاب الحجّ).

|| (اِخ) آخرین حجّ پیغمبر. حجّة الوداع. حجّة البلاغ. حجّة التّمام. (امتاع الاسماع ج ١ ص ٥١٠). حجّة الکمال.

چهار شنبه 1 آذر 1396برچسب:, :: :: نويسنده : علی

لِعان.
[ ل ِ ]
(ع ، اِمص)
راندگی، اسم است.
لعانیة.

|| (مص)
حکم کردن.
یقال:
لاعن الحاکم بینهما لعاناً; اذا حکم.

|| یکدیگر را لعنت کردن و نفرین نمودن.
ملاعنة.
لعنت خواندن شوی و زن بر یکدیگر.

|| (اصطلاح فقه)
در اصطلاح فقه، آن است که چون مردی زن خود را به زنا نسبت کند، امام هر دو را به لعن یکدیگر وادارد بدانسان که در فقه مضبوط است و سپس آن زن بر مرد همیشه حرام شود و اگر بارور شود بچه نسب از مرد نبرد.
آن است که شوهر زن را متهم به زنا کند و گواه در میان نباشد و زن مرافعه پیش قاضی برد و قاضی حکم کند که شوهر چهار بار شهادت دهد که در این قول صادق است و لعنت خدا بر او اگر کاذب باشد و زن نیز چهار بار شهادت دهد که شوهر کاذب است.
مباهلۀ بین زوج و زوجه که به ترتیب خاص به عمل آید، برای آنکه لعان صورت خارجی یابد تحقق یکی از این دو سبب لازم است:
١- اتهام زوج زوجۀ عفیفۀ خود را به ارتکاب زنا با ادّعاء مشاهدۀ آن و عدم وجود شاهد.
٢- انکار پدر ولدی را که بر طبق مقررات مذکور در ذیل کلمۀ فراش، اگر این انکار نمیبود بدو ملحق میشد، یا عدم اعتراف به انتساب ولد به خود قبلاً.
پس از تحقق یکی از دو سبب مزبور زوج و زوجه رسوم چندی را در محضر حاکم معمول میدارند و از انجام آن نتایج ذیل حاصل میشود:
ابطال علاقۀ زوجیت،
تحریم مؤبد زوجه به زوج،
عدم انتساب ولد به پدر (در صورتی که سبب لعان نفی ولد باشد)،
سقوط حد از هر دو.
رجوع به تمدن اسلامی جرجی زیدان و رجوع به قذف شود.
هی شهادات مؤکدة بالایمان مقرونة باللعن قائمة مقام حد القذف فی حقه و مقام حدّ الزنا فی حقها. (تعریفات).
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد:
لعان شرعاً شهادات مؤکدة بالایمان من الجانبین، ای الزوج و الزوجة موثقة باللعن فی جانبه، ای جانب الزوج و بالغضب فی جانبها، ای جانب الزوجة و انما سمی به مع انه لیس اللعن الا فی آخر کلامه تغلیباً او لان الغضب قائم مقام اللعن و هو فی جانبه یقوم مقام حد القذف و فی جانبها مقام حد الزنا. کذا فی جامع الرموز.

دو شنبه 6 ارديبهشت 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

مستحب است نماز صبح را چنان در اول وقت به جا آورند كه تاريكى بر قرار باشد و روشنايى منتشر نشده باشد.

سه شنبه 24 فروردين 1395برچسب:, :: :: نويسنده : علی

فصل اوّل [در اوقات نمازهاى يوميّة]

بدان كه وقت نماز ظهر و عصر، ما بين زوال و مغرب است
و مختصّ است ظهر به اوّل وقت، به مقدار اداء آن به حسب حال خود.
و هم چنين است عصر نسبت به آخر وقت.
و ما بين مغرب و نصف شب، وقت نماز مغرب و عشاء است
و مختصّ است مغرب به اوّل به مقدار اداء
و همچنين است عشاء نسبت به آخر وقت
و لكِن اين وقتى كه براى مغرب و عشاء ذكر شد مالِ شخص «مختار» است.
و امّا «مضطرّ» يعنى آن كسى كه در اين وقت خواب باشد يا نماز را فراموش كرده باشد يا زن حائض باشد و بعد از نصف شب عذرش برطرف شود؛ پس وقت نماز مغرب و عشاء براى او باقى است تا طلوع صبح. و مختصّ است عشاء به آخر آن به مقدار اداء آن، به خلاف مغرب كه در وقت اضطرار وقت مختصّ ندارد و اقوى آن است كه عامد در تأخير نماز از نصف شب حكمش حكم مضطرّ است يعنى وقت نماز نيز براى او باقى است تا طلوع فجر و اگر چه گناه كرده به جهت تأخير و احوط در حقّ او آن است كه نيّت اداء كند و قضاء نكند بلكه اولى در حقّ مضطرّ نيز چنين است.
و وقت نماز صبح ما بين طلوع فجر صادق است تا طلوع آفتاب.
و وقت نماز جمعه از اوّل زوال است تا وقتى كه سايه‌ى شاخص مثل شاخص شود و اگر تأخير كرد وقتش تمام مى‌شود و بايد نماز ظهر را به جا آورد.
و «وقت فضيلت» ظهر از وقت زوال است تا وقتى كه آن سايه كه از شاخص در وقت زوال ظاهر شده به مثل آن شود و بعد از مثل‌
بنا بر مشهور، وقت فضيلت عصر است تا اين كه دو مثل شاخص شود. و لكن بعيد نيست كه وقت فضيلت عصر از زوال باشد تا رسيدن سايه به دو مثل.
و وقت فضيلت مغرب از مغرب است تا برطرف شدن شفق مغربى و آن سرخى است كه در سمت مغرب به هم رسد بعد از غروب آفتاب.
و وقت فضيلت عشاء بعد از برطرف شدن شفق است تا ثلث شب. پس از براى نماز عشاء دو وقت، اجزاء است: يكى پيش از ذَهاب شفق و يكى بعد از ثلث شب است تا نصف شب.
و وقت فضيلت نماز صبح از طلوع فجر است تا حادث شدن سرخى در مشرق
.

کتاب الغایة القُصوی في ترجمة عُروة الوُثقی
تألیف شیخ عبّاس محدّث قمّيّ رحمة الله علیه
وفات 22 ذوالحجّة سال 1359 ه.ق.
ج 1 ص 315
 

جمعه 17 مهر 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

موالات

(اصطلاح فقهی) از مقارنات نماز است وآن عملی را بدون فاصله بعد از عملی دیگر به جای آوردن باشد. چنانکه بعد از رکوع بلافاصله به سجده باید رفت. در اعمال وضو نیز رعایت موالات مانند نماز واجب است.

پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

...

نوع اول در وجوب اوست و در او دو آيتست:

الاية الاولى قوله تعالى فى سورة آل عمران

إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ

وُضِعَ لِلنَّاسِ

لَلَّذِي بِبَكَّةَ

مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِينَ

فِيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ

مَقامُ إِبْراهِيمَ

وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً

وَ لِلهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ

مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا

وَ مَنْ كَفَرَ

فَإِنَّ اللهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعالَمِينَ

اولين خانۀ عبادتى كه براى مردم بنا نهاده شد، آن خانه‏ اى است كه در مكه واقع است،
خانه‏ اى پر بركت
كه مايۀ هدايت همۀ عالميان است (96).

در آن خانه آياتى روشن و مقام ابراهيم هست
و هر كس داخل آن شود، ايمن است
و بر هر كس كه مستطيع باشد، زيارت آن خانه واجب است.
و هر كس به اين حكم خدا كفر بورزد،
خدا از همه عالم بى‏نياز است (97)

...

الاية الثانية قوله تعالى فى سورة الحج

وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ

يَأْتُوكَ رِجالًا

وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ

يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ

لِيَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ

وَ يَذْكُرُوا اسْمَ اللهِ

فِي أَيَّامٍ مَعْلُوماتٍ

عَلى‏ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِيمَةِ الْأَنْعامِ

فَكُلُوا مِنْها

وَ أَطْعِمُوا الْبائِسَ الْفَقِيرَ

ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ

وَ لْيُوفُوا نُذُورَهُمْ

وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ.

و به او گفتيم
مردم را نداى حج ده
تا پياده سوى تو آيند
و سوار بر مركب‏هاى لاغر شده از دورى راه
از درّه‏ هاى عميق بيايند (27).

تا شاهد منافع خويشتن باشند
و نام خدا را در ايامى معيّن ياد كنند
كه ما شما را از حيوانات روزى داديم،
از آن بخوريد
و به درماندۀ فقير نيز بخورانيد (28).

آن گاه كثافاتى كه در حال احرام بر ايشان است بسترند
و به نذرهايشان وفا كنند
و بر اين خانۀ كهن طواف كنند (29).

پنج شنبه 2 مهر 1394برچسب:, :: :: نويسنده : علی

در ركوع چند امر مكروه است:

اول
آن كه سر را به زير بيندازد
يا بلند كند
به نحوى كه مساوى پشت نباشد.

دوم
آن كه در حال ركوع، دستهاى خود را به پهلوها بچسباند.

سوم
آن كه يكى از كفين [دو دست] را بر ديگرى گذارد
و هر دو را بين دو زانو داخل كند
بلكه احوط اجتناب از آن است.

چهارم
قرائت قرآن در ركوع.


پنجم
آن كه دو دست خود را داخل كند زير رخت متصل به جسد خود.

دو شنبه 30 شهريور 1394برچسب:مستحبات ركوع, :: :: نويسنده : علی

مسأله 26

مستحبات ركوع چند چيز است:

اول
گفتن تكبير در حال قيام قبل از ركوع
و احوط ترك نكردن آن است
و اگر در حال سرازير شدن يا در حال حركت بگويد، احوط آن است قصد خصوصيت نكند.

دوم
بلند كردن دست‌ها در حال تكبير به نحوى كه در تكبيرة الاحرام گذشت.

سوم
انگشتان دست را باز كند و كف دست راست را بر زانوى راست و دست چپ را بر زانوى چپ گذارد و بر آنها تكيه كند.

چهارم
مايل نمودن زانوها به طرف پشت.

پنجم
مساوى كردن پشت به نحوى كه اگر قطره‌ى آبى بر آن بريزند مستقرّ بماند و به طرفى مايل نشود.

ششم
كشانيدن گردن مُحاذىِ پشت.

هفتم
آن كه نظر خود را بين القدمين بيندازد.

هشتم
آن كه دو مِرفَقِ خود را باز كند.

نهم
آن كه دست راست را پيش از دست چپ بر زانو گذارد.

دهم
آن كه زن دو دست خود را بالاى زانوها بر رانها گذارد.

يازدهم
تسبيحات را مكرر كند سه مرتبه يا پنج يا هفت مرتبه بلكه زيادتر.

دوازدهم
تسبيحات را ختم بر عدد طاق نمايد.

سيزدهم
آن كه پيش از تسبيحات بگويد:

اللّٰهُمَّ لَكَ رَكَعْتُ

وَ لَكَ أَسْلَمْتُ

وَ بِكَ آمَنْتُ

وَ عَلَيْكَ تَوَكَّلْتُ

وَ أَنْتَ رَبِّي

خَشَعَ لَكَ

سَمْعِي وَ بَصَرِي

وَ شَعْرِي وَ بَشَرِي

وَ لَحْمِى وَ دَمِي

وَ مُخِّي وَ عَصَبِى

وَ عِظٰامِى

وَ مٰا أَقَلَّتْ قَدَمٰاي

غَيْرِ مُسْتَنْكِفٍ وَ لٰا مُسْتَكْبِرٍ وَ لٰا مُسْتَحْسِرٍ.

چهاردهم
آن كه در حال قيام بعد از ركوع بگويد:

«سمع الله لمن حمده»

بلكه مستحب است اضافه به آن نمايد

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ

أَهْلُ الْجَبَرُوتِ وَ الْكِبْرِيٰاءِ وَ الْعَظَمَةِ

الْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعٰالَمِينَ.

چه امام باشد يا مأموم يا منفرد.

پانزدهم
بلند كردن دستها براى ايستادن از ركوع و اين غير از بلند كردن دست‌ها وقت تكبير پيش از سجود است.

شانزدهم
آن كه در ركوع بعد از ذكر يا قبل از آن، صلوات بر پيغمبر و آل او فرستد.

مطلب دوم در احكام ركعت سوم مغرب و سوم و چهارم از ظهر و عصر و عشاء
بدان كه مخيّر است در آنها بين خواندن حمد تنها يا تسبيحات اربعه، و آن گفتن

سُبْحٰانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ وَ لٰا إِلٰهَ إِلَّا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ

است و اقوى كفايت يك مرتبه گفتن آن است و لكن احوط سه مرتبه است. و بهتر آن است كه بعد از آن استغفار نيز بگويد و لو بگويد:

اللّٰهُمَّ اغْفِرْ لِي

و كسى كه عاجز است از گفتن تسبيحات و لكن حمد را مى‌تواند، متعيّن است بر او خواندن حمد و اگر از آن نيز عاجز است هر مقدارى از تسبيحات مى‌تواند بگويد. و اگر هيچ چيز از آن نتواند كفايت مى‌كند ذكر خدا هر چه باشد.

جمعه 23 مرداد 1394برچسب:سجود, :: :: نويسنده : علی

فصل ششم در سجود است
و حقيقت سجود، گذاردن پيشانى است بر زمين به قصد تعظيم و در آن چند مطلب است:

«مطلب اول»‌
بدان كه سجده بر چند قسم است:

اول سجود نماز و از اين قسم است قضاء سجده‌ى فراموش شده.
دوم سجدۀ سهو.
سوم سجدۀ تلاوت.
چهارم سجدۀ شكر.
پنجم سجدۀ تذلّل و تعظيم.

اما سجود نماز پس در هر ركعتى از فريضه و نافله دو سجده واجب است و دو سجده، با هم از اركان نماز است كه ترك هر دو با هم مبطل نماز است و هم چنين به زيادتى دو سجده، فريضه باطل مى‌شود؛ چه نقصان و زيادتى از روى عمد باشد يا سهو يا جهل چنانچه باطل مى‌شود به نقصان يا زيادى يك سجده عمداً به خلاف نقصان و زيادى يك سجده سهواً كه موجب بطلان نيست بنا بر اقوى.

و واجبات سجده چند امر است:

اول
گذاردن هفت موضع بر زمين كه پيشانى و دو كف دست و دو سر زانو و دو انگشت بزرگ پاها باشد
و لكن احكام ركن از بطلان به زياده و نقيصه مترتب بر گذاردن خصوص پيشانى است بر زمين نه شش موضع ديگر
پس اگر پيشانى را بر زمين گذارد بى‌جا و ساير مواضع را نگذارد زياده حاصل است و اگر شش موضع را بر زمين گذارد و پيشانى را نگذارد ترك سجده، صادق است.

دوم
ذكر و اقوى كفايت مطلق آن است اگر چه احوط اختيار تسبيح است چنانچه در ركوع گذشت الا آن كه در تسبيحه‌ى كبرى بگويد: (سبحان ربي الاعلى و بحمده).

سوم
طمأنينه در حال ذكر واجب بلكه در حال ذكر مستحب نيز در صورتى كه به قصد خصوصيت بگويد ...

چهارم
بلند كردن سر از سجده.

پنجم
نشستن بعد از سجده با طمأنينه و بعد از آن برگردد به سجدۀ دويم.

ششم
باقى گذاردن تمام هفت موضع را در جاى خود تا ذكر تمام شود پس اگر بعض مواضع را بلند و در آن حال عمداً چيزى از ذكر را بگويد باطل و مبطل نماز است و اگر سهواً باشد بايد اعاده كند ذكر را بعد از وضع آن بلى در غير حال ذكر بلند كند يكى از مواضع غير از پيشانى را و دوباره بگذارد عمداً نيز ضرر ندارد و فرق نيست در آن كه بلند كردن دست مثلًا براى غرضى باشد مثل خاراندن بدن و نحو آن يا بدون آن.

هفتم
مساوى بودن محل پيشانى با محل ايستادن كه پست و بلند نباشد مگر به كلفتى يك خشت يا چهار انگشت به هم پيوسته و اين مقدار بلند و پست بودن مانعى ندارد ...

هشتم
گذاردن پيشانى بر چيزى كه سجده بر آن صحيح باشد از زمين و چيزى كه از آن مى‌رويد غير از مأكول و ملبوس چنانچه در بحث مكان گذشت.

نهم
پاك بودن جاى پيشانى.

دهم
محافظت بر عربيت و ترتيب و موالات در ذكر.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 41
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 1762
بازدید کل : 105800
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content