یادگارِعُمر
درباره وبلاگ


حافظ سخن بگوی که بر صفحۀ جهان ------- این نقش ماند از قلمت یادگارِ عُمر ---------- خوش آمدید --- علی
نويسندگان
دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

اسم
اسم، نزد «بصریان»، معتلّ اللّام، مشتقّ از «سُمُوّ» به معنی عُلُوّ است؛ به دلیل امثلۀ اشتقاقِ او چون سَمّی، یُسَمّی، تَسمیَة. و سمی در تصغیر و اسماء در جمعِ تکسیر که اسم از جهت تضمّن اِجلال و تشریف مناسبت با معنی سُمُوّ دارد ... اصل او سُمُوّ بود برخلافِ قیاس به تغیّر پیوست؛ به حذف واو، و تسکین سین، و زیادتِ همزۀ وصلِ مکسور از جهت تعذّر ابتداء به ساکن، اسم گشت.

و نزد «کوفیان» معتل ّالفاء است، مشتقّ از «وَسم» به معنی داغ که علامت معرفت است؛ چه اسم با وسم موافق در این صفت است، اصلِ او وسم بوده، به حذف واو، و زیادتِ همزۀ وصل به تغیّر پیوست، اسم گشت.

و نزد بعضی واو مکسور به همزه مبدّل است و کوفیان امثلۀ اشتقاق او را حمل بر قلب کنند و همه را معتلّ الفاء دانند و شکّ نیست که قلب خلاف اصل است از این جهت گفته اند که راجح، قول اوّل است.

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

شیخ

آنگاه که نام از فقهای متقدم برند مراد شیخ ابوجعفر طوسی است. شیخ مرتضی انصاری در کتاب متأخر خود همیشه کلمۀ «شیخ» را بر شیخ طوسی اطلاق نماید.
در اصطلاح متأخرین از فقها اگر این کلمه را به طور مطلق آرند مراد شیخ مرتضی انصاری مؤلف «مکاسب» در فقه و «الفرائد» در اصول فقه است.
در اصطلاح شعرا و اهل ادب چون شیخ مطلق گویند مراد مصلح الدین سعدی است.
در اصطلاح اطبا و حکما این کلمه را چون مطلق آرند مراد بوعلی سینا ست. رحمة الله علیهم أجمعین.

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابوجعفر (ع)
این کنیت را چون مطلق آرند مراد «امام محمد بن علی الباقر علیه السلام» است و چون «ابوجعفر ثانی» گویند مقصود حضرت «امام محمد تقی جواد سلام الله علیه» است .

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

ابنُ تَیمیّه منسوب به تَیماء، شهرکی به شام.
تقی الدین ابوالعباس احمد بن عبدالحلیم بن عبدالسلام بن عبدالله بن محمد بن تیمیۀ حرّانی (٧٢٨ - ٦٦١ ه.ق.).
تولد او در حران نزدیکی دمشق. پدرش مانند خود او از علمای دینی بوده و از جور مغول گریخته و به دمشق پناه برده است.
ابن تیمیه ابتدا نزد پدر خود و بعض دانشمندان دیگر، علوم اسلامی فراگرفت. در فقه پیرو مذهب حنبلی و در کلام طریقت سلفیان داشت و تجاوز از قرآن و حدیث را روا نمیشمرد، اما چون در مجادله بی باک بود علمای مذاهب دیگر به خصومت او برخاستند. ابن تیمیه فتوی به جهاد با مغول داده و خود در جنگ شقحب حاضر بوده و چندین مرتبه به واسطۀ مخالفت با سلاطین وقت در مسائل سیاسی یا دینی گرفتار حبس و توقیف گردیده. وقتی او را از دادن فتوی منع کردند. در آخر عمر نیز مدتی از مراودۀ مردم ممنوع بوده وفقط برادرش او را خدمت میکرده. در حبس به نوشتن تفسیر و رسائل دیگر اشتغال داشت. دشمنان او وسیله انگیختند تا از کتاب و نوشتن رسائل نیز محروم گردید با وجود این عامه را به او اعتقاد کامل بود چنانکه در تشییع او قریب ٢٠٠ هزار مرد و ١٥ هزار زن حاضر آمدند.
ابن تیمیه با اشاعره و حکما و صوفیه و کلیۀ فِرَق اسلام جز سلفیان معارضه کرده و همه را باطل شمرده و به تجسم معتقد بوده و از ظاهر لفظ قرآن و حدیث تجاوز روا نمیداشته. و زیارت قبور اولیا را بدعت میشمرده چنانکه در این امر او را پیشرو وهّابیان میتوان گفت.
کتب بسیاری نزدیک پانصد جلد به او نسبت داده اند که عدّه ای از آنها در دست است. و از آن جمله است منهاج السنه.
از این خاندان چند تن دیگر به نام ابن تیمیه مشهورند از جمله فخرالدین ابوعبدالله محمد بن ابی القاسم خطیب و واعظ حرّانی (٦٢١ -٥٤٢  ه.ق.). و او راست کتاب تفسیر القرآن و بعض کتب در فقه و نیز دیوانی جامع خطب او، و قطعات اشعاری نیز داشته است. او در بغداد کمال تحصیلات کرده و بیشتر به تدریس تفسیر اشتغال میورزیده است.

ابن تَيْمِيَّة
(661 - 728 ه.ق. 1263 - 1328 م.)
أحمد بن عبد الحليم بن عبد السلام ابن عبد- بن أبي القاسم الخضر النميري الحراني الدمشقيّ الحنبلي،
أبو العباس، تقيّ الدين ابن تيمية :
الإمام، شيخ الإسلام.
ولد في حران و تحول به أبوه إلى دمشق فنبغ و اشتهر.
و طلب إلى مصر من أجل فتوى أفتى بها،
فقصدها،
فتعصب عليه جماعة من أهلها فجن مدة،
و نقل إلى الاسكندرية.
ثم أطلق فسافر إلى دمشق سنة 712 ه،
و اعتقل بها سنة 720 و أطلق،
ثم أعيد،
و مات معتقلا بقلعة دمشق،
فخرجت دمشق كلها في جنازته.
كان كثير البحث في فنون الحكمة،
داعية إصلاح في الدين.
آية في التفسير و الأصول،
فصيح اللسان،
قلمه و لسانه متقاربان.
و في الدرر الكامنة أنه ناظر العلماء و استدل و برع في العلم و التفسير و أفتى و درّس و هو دون العشرين.
أما تصانيفه ففي الدرر أنها ربما تزيد على أربعة آلاف كراسة،
و في فوات الوفيات أنها تبلغ ثلاث مائة مجلد،
منها «الجوامع- ط» في السياسة الإلهية و الآيات النبويّة، و يسمى «السياسة الشرعية»
و «الفتاوى- ط» خمس مجلدات،
و «الإيمان- ط»
و «الجمع بين النقل و العقل- خ» الجزء الرابع منه، و الثالث في 267 ورقة كتب سنة 737 في شستربتي (3510)
و «منهاج السنة- ط»
و «الفرقان بين أولياء الله و أولياء الشيطان- ط»
و «الواسطة بين الحق و الخلق- ط»
و «الصارم المسلول على شاتم الرسول- ط»
و «مجموع رسائل- ط» فيه 29 رسالة،
و «نظرية العقد- ط» كما سماه ناشره، و اسمه في الأصل «قاعدة» في العقود
و «تلخيص كتاب الاستغاثة- ط» يعرف بالرد على البكري،
و كتاب «الرد على الأخنائي- ط»
و «رفع الملام عن الأئمة الأعلام- ط» رسالة،
و «شرح العقيدة الأصفهانية- خ» رأيته في المكتبة السعودية بالرياض،
و «القواعد النورانية الفقهية- ط»
و «مجموعة الرسائل و المسائل- ط» خمسة أجزاء.
و «التوسل و الوسيلة- ط»
و «نقض المنطق- ط»
و «الفتاوي- خ»
و «السياسة الشرعية في إصلاح الراعي و الرعية- ط»
و «مجموعة- ط»
أخرى اشتملت على أربع رسائل :
الأولى رأس الحسين (حقق فيها أن رأس الحسين حمل إلى المدينة و دفن في البقيع)
و الثانية الرد على ابن عربي و الصوفية،
و الثالثة العقود الحرمة،
و الرابعة قتال الكفار.
و لا بن قدامة كتاب في سيرته سماه «العقود الدرية في مناقب شيخ الإسلام أحمد بن تيمية- ط»
و للشيخ مرعي الحنبلي، كتاب «الكواكب الدرية- ط» في مناقبه،
و مثله لسراج الدين عمر بن علي ابن موسى البزار،
و للشهاب أحمد بن يحيى بن فضل الله العمري.

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

حج در فقه اسلامی :
مجموعه ای از اعمال که در مکه و اطراف آن بجا میآورند.
حج عبادتی است که اقدام بدان در صورت وجود استطاعت مالی و صحت مزاج و امنیت، واجب و هر شخص بالغ و عاقلی مکلف است در تمام عمر یک مرتبه آن را اتیان کند.
حج مستلزم انجام افعال بسیار است. و به سه قسم :
تَمتع
و قِران
و اِفراد
منقسم میشود.
حج تمتع عبارت است از آنکه عُمره مقدّم بر حج باشد و کسانی که در بیش از ١٦ فرسخی شهر مکه اقامت دارند موظفند آن را بجا آورند.
در حج قران و افراد، عمره مؤخر از حج ّ بوده و اشخاصی که در فاصلۀ مزبور یا کمتر از آن هستند میتوانند یکی از آن دو را صورت خارجی بخشند.
عمره از اعمال ذیل مرکب است :

١- احرام که عبارت از پوشیدن دو جامه است یکی به طرز لنگ و یکی به صورت رِداء و این عمل باید در یکی از میقاتهای واقع، قبل از مکه صورت گیرد.

٢- طَواف، یعنی گرد خانۀ کعبه با شرایط مخصوصی هفت مرتبه گشتن.

٣- دو رکعت نماز طواف بجا آوردن.

٤- سعی، بدین معنی که مابین کوه صفا و مروَه را هفت دفعه پیمودن.

٥- تقصیر، یعنی قسمتی از موی سر یا صورت را مثلاً چیدن.

حج ّ شامل اعمال بیشتری است که مهمترین آنها به طور اجمال عبارت است از :
در مکه احرام بستن،
از ظهر تا غروب روز نهم ذیحجه را در عرفات توقف کردن،
بعد به مشعر و مِنی رفتن
و در محل اخیر قربانی کردن،
به مکه بازگشتن،
سپس طواف حج
و نماز آن را بجا آوردن،
شبهای ١١ و ١٢ و ١٣ ذیحجه را در مِنی بسر بردن
و غیره.

در حال احرام ارتکاب امور چندی که قسمتی از آنها :
صید حیوان برّی و کشتن آن،
استمتاع از زن حتی عقد او،
و تزیین،
حرام و غیر جایز میباشد.

صاحب نفایس الفنون متوفی ٧٤٣ ه.ق. آرد :
حج و عمره، به مذهب ابوحنیفه و مالک سنت مؤکد است و پیش دیگران فریضه.
و اداء حج بی حصول پنج شرط صورت نبندد :
اسلام،
حُریت،
بلوغ،
استطاعت،
و عقل، که صحت بدن است،
و قدرت بر زاد و راحله زیاده از نفقه.
هر که شرعاً نفقۀ او بر او واجب است تا رفتن و آمدن، و زیاده از قضاء دین و مسکن و لباس و خدمتکار و آنچه لابد او باشد، و امن طریق.
و به مذهب مالک قدرت بر راحله، شرط استطاعت نیست، تا اگر پیاده تواند رفت بر او واجب شود.
و اگر کسی را مرضی مزمن باشد که به شدن از آن ممکن نبود و مال داشته باشد و به هیچگونه به خود نتواند گزاردن بر او واجب شود که دیگری را به اُجرت گرفتن تا از برای او حج بگزارد.
و اجیر به مذهب شافعی و احمد، باید که یک بار حج گزارده باشد بر خلاف دیگران.
و ابتداء حج شوال است تا عاشر ذُوالحجه.
اما فرائض و ارکان حج به مذهب ابوحنیفه دو چیز است :
یکی، وقوف به عرفه.
دوم، طواف زیارت،
و احرام پیش او شرط است مانند رکن.
و واجبات شش چیزهستند :
یکی احرام گرفتن از میقات، و احرام پیش دیگران رکن است. و میقات اهل مدینه ذوالحلیفة است، و میقات اهل شام و مصر جحفة. و میقات اهل عراق ذات عرق، و میقات اهل یمن یَلملم، و میقات اهل نجد قَرن و هر که را خانه درون این مواقیت باشد، میقات او از خانۀ او باشد.
دوم ، سعی میان صفا و مروه، که ترکش به قربان گوسفندی متخیر شود، و سعی به مذهب دیگران رکن است.
سوم، وقوف به مزدلَفه بعد از نماز صبح روز عید به نزدیک مَشعرالحرام، و ترک آن موجب قربان است به مذهب او، و آن به مذهب شافعی سنت بود اما شب عید به مزدلفه خفتن و شبها اقامت در منی به قولی از شافعی و احمد واجب است، و به ترکش قربان لازم است. و به یک قول از شافعی در ترک خفتن در یکی قربانی واجب علی حده است و به قولی در هر دو یک قربان و به مذهب ابوحنیفه ترک سنت است.
چهارم، موی ستردن به مقدار ربعی از سر، و این به قولی از شافعی رکن است، و اَقَلّ آن به مذهب او سه موی است.
پنجم، رمی هفت سنگ در جمرۀ عقبه روز نحر در ایام تشریق هر روز بیست و یک، در سه جای، و در ترک همه به مذهب ابوحنیفه و یک قول از شافعی یک قربان لازم شود، وبه قولی دیگر از او چهار گوسفند لازم شود.
ششم، طواف وداع، وقت وقوف به عرفه از زوال روز نهم ذُوالحجه است تا برآمدن صبح روز عید، و رکن او حضور است در عَرَفات در جزوی از این وقت به علم او یا بی علم او به خواب یا بیداری. و وقت طواف زیارت از طلوع فجر است تا آخر روز دوم از ایام تشریق.
و واجبات آن شش چیز است :
اول، طهارت از حَدَث و خبث و سِتر عورت.
دوم، ترتیب، چنانکه خانه در وقت طواف در جانب دست چپ باشد، وابتدا به حجرالاسود کند.
سوم، آنکه به جملۀ تن از خانه بیرون باشد و حجر و شادروان از خانه اند.
چهارم، آنکه طواف، اندرون مسجدالحرام باشد.
پنجم، رعایت عدد هفتگانه، و اگر بر شش اقتصار کند به مذهب شافعی و مالک اصلا جائز نباشد، و به مذهب ابوحنیفه اگر سه گردش از طواف زیارت ترک کند جایز باشد و قربان گوسفندی واجب باشد.
ششم، دو رکعت نماز طواف.

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:, :: :: نويسنده : علی

عمرة
عمره
یکی از ارکان حج، و آن از «اعتمار» مشتق شده است به معنی زیارت کردن یا قصد مکانی آباد کردن.
و در شرع آن را «حج اصغر» نیز گویند و آن را چهار عمل است :
احرام،
طواف،
سعی بین صفا و مروه،
حَلق.
ج، عُمَر، عُمُرات.

دو شنبه 26 خرداد 1393برچسب:افعال ناقصه, :: :: نويسنده : علی

افعال ناقصه.
فعلهای ناتمام.
مقابل تام.
و در اصطلاح فن نحو :
افعالی را گویند که برای دلالت بر تقریر و تثبیت فاعل بر صفتی وضع شده اند.
و در اصطلاح فن منطق آنها را کلمات وجودیه نامند.
مانند :
کان.
صار.
لیس
و نظائر آن.
که مقابل افعال تامه مانند
قعد،
ضرب،
قرار دارند
و مقصود از «تقریر» در تعریف جعل و اثبات است و مقصود از «صفت» حدث.
بنابراین مفاد افعال مزبور ادراک ثبوت صفت است برای فاعل در ذهن خواه سلبی باشد خواه ایجابی و بدین صورت فعل «لیس» را هم شامل میشود. بنابراین معنی افعال ثابت بودن فاعل بر صفتی چنانکه برخی توهم کرده اند نیست. و به هرحال تقریر فاعل بر صفتی تمام ماوضع له این افعال نیست، چه افعال مزبور علاوه بر آن معانی دیگری از قبیل زمان و دوام و انتقال نیز افاده کنند. و اینکه امور مزبور در تعریف ذکر نشد بدینجهت است که عمدۀ ماوضع له همان تقریر است، زیرا تقریر همان نسبت میان فاعل و صفت است و معلوم است که طرفین نسبت یعنی فاعل و صفت داخل در معنی، ماوضع له نیستند. بخلاف دیگر افعال یعنی افعال تامه که صفت داخل در ماوضع له است و همین نکته فرق میان مفاد افعال تامه و ناقصه است.
برخی به وجه دیگر افعال ناقصه را تعریف کرده و فرق آنها را با افعال تامه بیان داشته اند به این بیان که :
افعال تامه برای تقریر فاعل یعنی انتساب حدث بذات وضع گردیده، بخلاف افعال ناقصه که برای تقریر فاعل بر صفتی یعنی انتساب ذات به حدث وضع شده است.
باید توجه داشت که این تعریف بر مذهب اهل منطق که افعال مزبور را دالّ بر حدث نمیدانند درست میآید و علماء علم بیان هم از آنها پیروی کرده اند. ولی این عقیده خالی از اشکال نیست.
باری علامه رضی (ره) را عقیده بر آن است که مرفوع به این افعال را اسم آن افعال نامیدن بهتر است از اینکه آن را فاعل آنها نامند. و همچنین منصوب بدانها را مفعول نگویند بلکه خبر آنها نامند.

این افعال از نواسخ مبتدا و خبر بشمارند یعنی مبتدا را مرفوع کنند و آن را اسم افعال ناقصه گویند و خبر را منصوب کنند و آن را خبر افعال ناقصه نامند و آنها عبارتست از :
کان،
ظل،
بات،
اضحی،
اصبح،
امسی،
صار،
لیس،
زال،
برح،
فتی،
انفک.
و این افعال برخی بمعنی برخی دیگر بکار روند و افعال دیگری غیر از آنچه مذکور افتاد بمعنی «صار» یعنی فعل ناقص بکار میروند. مانند :
رجع،
قعد،
عاد
و جز آن.

و به هرحال این افعال را از جهت تصریف اقسامی است بعض آنها ماضی و مضارع و امر و مصدر و صفت را دارند مانند :
کان و صار و غیره
و بعض دیگر تنها ماضی و مضارع دارند مانند :
زال
و قسم دیگر تنها ماضی دارند و مضارع و امر و مصدر و وصف آنها استعمال نشده است مانند :
لیس.
و به هر حال تمام مشتقات این افعال از نواسخ مبتدا و خبرند و اسم را مرفوع و خبر را منصوب میسازند.

یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:سید بحرالعلوم رحمه الله, :: :: نويسنده : علی

بحرالعلوم، سید محمد مهدی بن مرتضی بن محمد بن عبدالکریم حسنی طباطبائی بروجردی الاصل، نجفی المسکن از اعاظم علماء اثناعشریه و از بزرگان فقهای امامیه است. مامقانی در رجال درجت او را بین الوثاقه و العصمة ذکر کرده است.
بسال ١١٥٤ یا ١١٥٥ ه.ق. متولد شد و بسال ١٢١٢ ه.ق. درگذشت.
بر وحید بهبهانی و شیخ یوسف بحرانی و سید حسین قزوینی و شیخ محمد تقی دورقی و آقا محمد باقر هزار جریبی و گروهی دیگر از بزرگان فقها تلمذ کرد.
شیخ محمد علی اعسم و سید جواد صاحب مفتاح الکرمة و سید محمد باقر شفتی بر او تلمذ کردند.
شرح حال وی درروضات الجنات و قصص العلماء و ریحانةالادب و دیگر کتب تراجم علمای شیعه آمده است.
با علو مقامی که در فقه وعلوم دینی داشت و با آنکه گروهی از بزرگان علما بر وی علم آموخته اند مؤلفات فراوانی ندارد.
او راست :
الاثناعشریات در مراثی.
اجماع امر و نهی.
ارجوزه در جمل و عقود.
اصالة البرائة.
تاریخ مکه و مسجدالحرام.

یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:شیخ مفید رحمه الله, :: :: نويسنده : علی

شیخ مفید رحمه الله

شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان بغدادی معروف به ابن المعلّم (ذیقعدۀ سال ٤١٣ - ٣٣٦ ه.ق. در بغداد).
وی استاد شیخ طوسی و سید مرتضی بوده است و سید مرتضی در میدان اشنان بغداد بر جنازۀ او نماز گزارده.
شیخ مفید فقیه و متکلم امامیۀ اثناعشری است که در زمان خود بیشتر در علم کلام تبرّز داشت و مکتب کلامی شیعه در عصر او به اوج کمال خود رسید و کرسی علم کلام که در آن زمان یکی از بزرگترین مناصب علمی به شمار میآمد به وی تعلق داشت.
ابن الندیم در حق او گوید :
انتهت فی عصرنا ریاسة متکلم الشیعة الیه مقدم فی صناعة الکلام علی مذهب اصحابه دقیق الفطنة ماضی الخاطر شاهدته فرأیته بارعاً.
و از مفاد کلام مترجمان مفید برمیآید که او در مناظره و حاضرجوابی تبرّز خاصّی داشته است.
شیخ مفید که معاصر قاضی عبدالجبار (متوفی ٤١٥ ه.ق.) (رئیس معتزلۀ بغداد) و قاضی ابوبکر باقلانی (رئیس اشاعره) (متوفی ٤٠٣ ه.ق.) بود با آن دو مناظراتی داشته که شرح آن در روضات الجنات آمده است و همین مناظرات باعث شهرت او و تقرب وی نزد عضدالدولۀ دیلمی گردید و گویند لقب «مفید» را علی بن عیسی رمانی معتزلی (متوفی ٣٨٤ ه.ق.) یکی از متکلمان نامی آن زمان - در عهد جوانی مفید در نتیجۀ مباحثه با وی و غلبۀ بر او به وی داد و طی نامه ای به استادِ مفید شیخ ابی عبدالله معروف به جعل برای مفید توصیه نوشت.
یافعی در مقدمۀ رجال گوید :
مفید در کلام و فقه و جدل برجسته بود و با اهل هر عقیده و هر مسلک با عظمت و جلال در دولت آل بویه مناظره میکرد.
از سخن خطیب بغدادی در تاریخ بغداد چنین برمیآید که اهل سنت از تأثیر سخن مفید و استحکام منطق وی در دعوت به مذهب شیعه به تنگ آمده بودند و با درگذشت وی آسوده شدند.
در حدود دویست تألیف به مفید نسبت داده اند و از آن جمله نزدیک به صدوهشتاد رساله و کتاب را شاگرد وی نجاشی در رجال خود نام میبرد. و بیشتر این تألیفات در رد بزرگان علمای مذاهب دیگر از قبیل : جاحظ، ابن عباده، علی بن عیسی رمانی، ابی عبدالله بصری، ابن نباته، جبائی، ابن کلاب، خالدی، نسفی، الکرابیسی، عتبی، حلاج و غیر ایشان است و تعداد زیادتر در پاسخ سؤالات وارده از بلاد دور و نزدیک است و موضوع کتب و رسائل بیشتر مسألۀ امامت و عقائد مخصوص شیعه و همچنین احکام فقهی خاص مذهب شیعه است و برخی از این کتب در ابطال آراء مشایخ وی از طایفۀ شیعه مانند ابن جنید و صدوق و دیگران نسبت به مسائلی از قبیل قیاس و سهو النّبی و جز آن به رشتۀ تحریر درآمده است. و رسالة «المقنعة» که متن فقهی جامع و محکمی است از آثار مفید است که توسط شیخ طوسی شرح گردید و بصورت «التهذیب» درآمد و یکی از کتب اربعۀ حدیث است و قسمتهای اول کتاب درحال حیات مفید نوشته شده است.

یک شنبه 25 خرداد 1393برچسب:شیخ طوسيّ رحمه الله, :: :: نويسنده : علی

ابوجعفر طوسی، محمد بن الحسن بن علی الطوسی، ملقب به شیخ الطائفه. رئیس فقهای شیعه و چنانکه علامۀ حلّی گوید : رئیس الطائفه، جلیل القدر، عظیم المنزله، عین، صدوق، عارف به اخبار و رجال و فقه و اصول و کلام و ادب است و جمیع فضائل بدو بازگردد و او مصنف در همۀ علوم اسلام و پیرایشگر عقاید در اصول و فروع و جامع کمالات در علم و عمل است.
مولد وی به سال ٣٨٥ ه.ق. و از شاگردان شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان است، ابوجعفر در سال ٤٠٨ به عراق شد و در بغداد میزیست و در محرم ٤٦٠ به هفتادوپنج سالگی در نجف اشرف درگذشت.
او در اول طریقۀ وعیدیه داشت و عفو از کبائر را بی توبه روا نمیشمرد سپس از این عقیدت بازگشت و از خوف فتنه ها که در سال ٤٤٨ میان شیعه و اهل سنت به بغداد برخاست و در این فتن خانۀ او به بات کرخ و کتب خانه و منبری که بر آن مجلس میگفت بسوختند، به مشهد امیرالمؤمنین علی علیه السلام هجرت کرد.
و چنانکه صاحب لؤلؤة البحرین گوید وی ابتدا نزد مفید و پس از مرگ او پیش سید مرتضی به تحصیل علوم وقت پرداخت و مشایخ دیگر نیز او را بوده است مانند ابن الغضائری و جز او.
شیخ را در کتب مختلفۀ او مسلکهای مختلف است چنانکه در کتاب نهایه به طریقۀ اخباری صرف و در مبسوط مجتهد بحث مینماید.
او راست :
کتاب تفسیر کبیر موسوم به تبیان در بیست مجلد.
کتاب المبسوط.
کتاب الخلاف.
کتاب النهایه.
کتاب الجمل و العقود.
کتاب التهذیب.
کتاب الاستبصار.
کتاب الفهرست در رجال.
کتاب الایجاز در میراث
و کتاب یوم و لیلة در عبادات یومیه.
کتاب العدة در علم اصول.
کتاب الابواب المرتب علی الطبقات من اصحاب رسول الله الی العلماء الذین لم یدرکوا احداً من الائمة علیهم السلام.
کتاب الاختیار و آن تهذیب معرفة الرجال کشّي است.
کتاب تلخیص الشافی در امامت.
کتاب المفصح در امامت.
کتاب ما لایسع المکلف الاخلال به.
کتاب ما یعلل و ما یعلل.
شرح جمل العلم و العمل و ما یتعلق منه بالاصول.
کتاب فی اصول العقائد کبیر.
هدایة المسترشد و بصیرة المتعبد.
کتاب مصباح المتهجد.
کتاب مختصر المصباح و مناسک الحج مجرد العمل و الادعیه.
کتاب المجالس و الاخبار.
کتاب مقتل الحسین علیه السلام.
کتاب اخبار المختار.
کتاب النقض علی بن شاذان فی مسئلة الغار و مسئلة فی العمل بخبر الواحد و مسئلة فی تحریم الفقاع.
مسائل الرحبیة فی آی القرآن.
المسئلة الرازیه فی الوعید.
المسائل الجیلانیه.
المسائل الدمشقیه.
المسائل الالیاسیه.
المسائل الحائریه.
المسائل الحلبیة.
مسائل فی الفرق بین النبی و الامام.
مسائل ابن براج.
کتاب انس الوحید.
کتاب الغیبه.
کتاب شرح الشرح فی الاصول و این کتاب ناتمام مانده است.
قبر او معروف و مزار است و مسجد و آثار او در نجف اشرف تا امروز برجای است.
رحمة الله علیه.



آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 300
بازدید دیروز : 1207
بازدید هفته : 1507
بازدید ماه : 13760
بازدید کل : 207803
تعداد مطالب : 2000
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

Alternative content